خدای من “بهشتی ” دارد، نزدیک ، زیبا ، بزرگ
و به گمانم “دوزخی ” دارد ، کوچک، بعید
و در پی دلیلی ست که ببخشد ما را
گاهی به بهانه یک دعا . . .
.
.
.
آرزو کن
گوشهای ” خدا ” پر است از آرزو و دستهایش پر از معجزه
شاید بزرگترین آرزوی تو کوچکترین معجزه ی ” خدا ” باشد . . .
.
.
.
یافته هایت را با باخته هایت مقایسه کن
اگر ” خدا ” را یافتی هر چه باختی مهم نیست . . .
.
.
.
به ” خدا ” گفتم : تو را چگونه میتوانم ببینم , ” خدا ” گفت :
تو من را نخواهی دید اما کسی را برات گذاشتم که نیمی ازمن است
” مادر “